Monday, March 10, 2008

BILINGUAL - WHAT IF MOSSADEGH HAD REMAINED IN POWER IN 1953

For all of those who try to Monday morning quarterback on who and what Mossadegh was and what might have been had he remained in power and why the USA removed him to stop Iran becoming the Soviet Union's 17th District, can read this analysis.

For everyone's information, during the Mossadegh period of being in power, and to correct the revisionist history provided by the pro-Mossadegh lobbies, supported by the Tudeh (Iranian Communist party) there was a time when a major city like Mashhad had virtually every household receive a flyer - that it was now part of Iranistan and the Soviet 17th District.

Also remember that Mossadegh was a member of the former , inept, Qajar dynasty and had a personal family gripe against the Pahlavis that had nothing to do with nationalism. He wanted his family back in power and was thirsty for acclaim.

This bilingual analysis clarifies much of the disinformation put out by the Socialist and Marxist left who failed to come to power via Mossadegh and then again via the Mullahs in 1979.

Alan


با درود،

آنچه در زير می آيد نوشته يک غير ايرانی است در مورد اثرات رستاخير 1953 و اگر مصدق سرنگون نشده بود. بسيار، بسيار از نويسنده و کسی که اين مطلب را فرستاده سپاسگزارم.
ترجمه از من است تا آنانی که هنوز گوشيهايشان پنبه دارد و کسانی که هنوز مصدق را قهرمان می دانند و محمد رضا را يک خائن بدانند چقدر اشتباه می کنند.

اين روز هاکه رژيم باهمکاری حزب توده و جبهه ملی مشغول برگزاری مراسمی در احمد آباد است نوشته شدن چنين مطلبی از سوی يک غير ايرانی بسيار معنی دار است.
اگر ايميل اين شخص را داريد بدهيد از او سپاسگزاری کنيم.
او براستی حقيت داستان را نوشته است.

ح-ک


March 3, 2008

What if Mosadegh Had Remained in power in Iran, in 1953?
چطور ميشد اگر مصدق در سال 1953 در قدرت باقی می ماند؟؟
By: Jack Power


There are so many misconception about the event leading to the overthrew of the ineffective & dysfunctional government of Dr. Mosadegh in Iran in 1953. It all comes from the hate that the British had against His Late Majesty the Shah of Iran, that they wanted to destroy everything that had any relationship with the Shah.

(Alan note: mostly because his father, Reza Shah, as an Aryan himself had (though officially neutral) unofficially misaligned himself with Germany and had been deposed by the British and sent into exile to South Africa).

Of course the British want to keep the irresponsible Mullahs in power for as long as there are Iranians willing to pump oil into the British tankers while turning off the oil meters so nothing gets recorded.

بسيار گمانه زنی های نادرستی در باره اتفاق هائی که به سرنگون کردن دولت بی اثر و بدون کارآئی دکتر مصدق در سال 1953 منتهی شد وجود دارد. تمام اين ها به نفرتی برميگردد که دولت انگلستان از شاه ايران داشت، آنها می خواستند همه چيز نابود شود، به هرچيزی که به هرترتيب ارتباطی با شاه داشت.

مسلم است که بريتانيا تلاش دارد و مايل است ملايان بدون مسئوليت را تا آنجائی که نفت را به سوی تانکر های بريتانيا پمپاژ می کنند، در قدرت نگاه دارد حتا تا بدانجا که کنتر ها را خاموش می کنند تا اثری از اين کار باقی نماند.


The Shah fought hard until his last days in office to protect the Iranian interest from the greedy external powers mainly the British. It is because of these obvious reasons that the campaign against the Shah began in earnest in the late 60's and the early 70's.

The Shah's radical modernizing reforms including the emancipation of women, workers right, the land reforms, health and educational reforms would find their way in the British or American press.

The British with help of their propaganda specialists in the press including the BBC started a systematic and tireless attack on the Shah of Iran. But even after the overthrew of the late Shah in 1979, the British never missed a chance to trash the image of the Shah.

شاه تا زمانی که حضور داشت با اين مورد جنگيد و منافع ايرانيان را از دسترس قدرت های بيرونی آزمند و طماع وحريص، به ويژه بريتانيا دور نگاه داشت. به شهادت همين دلايل روشن لشکر کشی مبارزاتی عليه شاه از پايان سال های 60 تا ده 70 آغاز شد. هيچ يک از رفرم های ريشه دار و بنيانی شاه از جمله آزاد سازی و دادن اعتبار به بانوان، حقوق کارگران و اصلاحات ارضی، بهداشت، و تحولات آموزشی رضايت بريتانيا و آمريکا را جلب کرد. بريتانيا با استفاده از ابزار پروپاگاندا و متخصصين اين امر از جمله بی بی سی يک سری حملات خستگی نا پذير مداوم و سيستماتيک را برعليه شاه ايران آغاز کردند. اما اين کار حتا پس از برکنار کردن شاه در سال 1970 متوقف نشده است، بريتانيا هرگز شانس خود را برای لکه دار کردن و بی ارزش کردن شاه کنارنگذاشته است.

The misinformation and the re-writing of history has been the expertise of the British in the past.

In the case of Iran it is difficult to understand that many in America fall in to the British trap.

Many people including Mosadegh supporters don't know many facts about Mossadegh's short terms in office. While Mossadegh was in power he was leading the country into bankruptcy.

All government employees salaries were 3 months behind. Oil production and income came to ZERO. Unemployment reached astronomical numbers.

(Alan note: Continued Qajar ineptitude)

دادن آگاهی های نادرست، و دوباره نويسی تاريخ جزو تخصص های ويژه انگلستان در گذشته بوده است. در مورد ايران اين امر بسيارمشکل می نمايد زيرا بسياری از آمريکائيان در تله بريتانيا می افتند.

بسياری از مردم به ويزه پشتيبانان مصدق حقايق و امور واقعی دوران کوتاه مصدق را نمی فهمند. درحاليکه مصدق در قدرت بود با تمام قوا کشور را به سوی ورشکستگی می برد. هيچ يک از کارمندان دولت برای مدت سه ماه حقوق دريافت نکرده بودند. توليد نفت و درآمد آن به صفر رسيده بود. بيکاری به عدد نجومی رسيده بود.


The key point is that if he had stayed in power, and if August the 17th, 1953, had not happened, Iranians would be living in communist Iran today and 2/3 of the world would have been communist by now, and their lives as well as our lives would have been disastrous.

THE WHOLE WORLD (although 99% don't even know who Mossadegh was) should celebrate his fall from power, and world freedom today is owed to the popular national uprising of the 1953 in Iran. But unfortunately this is not written
in any history books and the world has never talked about it.

پرسش کليدی در اينجااست که اگر در قدرت باقی مانده بود و اگر وقايع 17 آگوست 1953 رخ نداده بود، ايرانيان در يک کشور کومونيست زندگی می کردند و دو سوم جهان امروز کومونيست بود، و زندگی آنان و همچنين زندگی ما در يک آشفتگی و پر بلا بود. تمام جهان (گرچه 99% از اصلا نمی دانند مصدق کيست) بايستی سقوط مصدق را جشن بگيرند و آزادی جهان امروز خود را مديون رستاخيز ملی 1953 در ايران بداند. اما شوربختانه اين مورد در هيچ کتاب تاريخی نوشته نشده است و جهان هرگز در مورد آن سخن نگفته است.

The Americans know very well that Jimmy Carter was the worst president ever. By betraying the Shah of Iran and replacing him with Khomeini, he betrayed America's principles as well as damaging the US image around the world.

Jimmy Carter being a dishonest knave or a fool, instead of kissing The Shah's feet, he did what he did to him. Here is the reason behind it:

آمريکائی ها بخوبی ميدانند که جيمی کارتر بدترين رئيس جمهورشان بود. او باخيانت به شاه ايران و جايگزين کردن او با خمينی، به تمام ارزش های آمريکا خيانت کرد چهره آمريکا رادر اطراف جهان صدمه زد. جيمی کارتر بعنوان يک ديوانه فرومايه و نادرست بجای بوسيدن پا های شاه او به کاری دست زد که امروز نتيجه اش حاصل شده است.


Contrary to what the majority of uniformed people think Mossadegh was not a popular person at all.

Iranians were divided between 2 groups. Supporters of Tudeh Party (the Communist part backed by USSR in Iran) and the Monarchy. Mossadegh supporters were far fewer than either or both these groups.

Mossadegh was not a party or a front by itself. Support for him was minimal among ordinary people. He was simply another Prime Minister appointed by the Shah.

برخلاف آنچه اکثريت نا آگاه فکر می کنند به هيچوجه مصدق يک فرد محبوب نبود. ايرانيان به دوگروه تقسيم می شوند. طرفداران حزب توده (حزبی کومونيستی که در ايران است و روسيه آنرا پشتيبانی می کند) و طرفداران نظام پادشاهی. تعداد طرفداران مصدق بسيار ناچيز تر از اين دو گروه است. مصدق هرگز نه خود يک حزب بود و نه بخودی خود جبهه بود. طرفداران او تعدادشان در ميان مردم بسيار کم است. او فقط يک نخست وزير بود که از سوی شاه به نخست وزيری گمارده شده بود.

So since he was weak, with not too many supporters and the country was almost bankrupt, the Tudeh Party took advantage of his weakness, lent their support to him while waiting for the right moment to attack him.

Because Tudeh was the strongest, they would have taken over Iran in the matter weeks if Mossadegh had succeeded in his coup against the sovereign monarch two days earlier.

بنا براين چون او يک فرد ضعيفی بود، و طرفداران زيادی نداشت و کشور تقريبا به حال ورشکستگی رسيده بود، حزب توده از وضعيت ضعف او سوء استفاده کرده و طرفداران خود را به او قرض دادند و منتظر شدند تا زمان مناسب فرا برسد و به او حمله کنند. برای اينکه حزب توده قوی تر بود، اگر مصدق دو روز پيش و در کودتای خود برعليه شاه قانونی پيروز شده بود حزب توده در ظرف يک هفته ايران را در اختيار می گرفت.

Soviet backed Tudeh had penetrated and controlled major parts of the media, the news papers, labour groups, military, the Iranian Oil Company, factories, and even the farmers.

A large number of of senators, and the parliament Majlis representatives, and many generals in the army were followers of Tudeh Party.

Tudeh had penetrated into every governmental organization and ministry at the highest levels as well as the universities, teachers, etc. So they would have taken over the army and with the help of their supporters and media they would have overthrown the weak and bankrupt government of Mossadegh in a matter of weeks after the Shah left.

(Alan note: Putin's 'still soviet' Russia again has about 50,000 embedded Russian consultants in Islamic Iran - with at least one in every government office. They send about $100 MILLION a month to their families back home to Russia.

Therefore would have turned Iran into a Communist state.

توده در بيشتر رسانه ها گروهی و در بخش های کنترل کننده مثل روزنامه ها، گروه های کارگیر، ارتش، کارکنان نفت، کارخانه ها، و حتا بين کشاورزان نفوذ پيدا کرده بود. بسياری از سناتور ها، نمايندگان مجلس، و بسياری از ژنرال های ارتش طرفدار حزب توده شده بودند. توده در ارگان های اداری نفوذ کرده بود، در وزارت خانه ها در سطح بالائی همچنين در دانشگاه، بين آموزگاران و غيره نفوذ داشت. بنا براين براحتی قادر بودند در ظرف يک هفته ارتش را با پشتيبانی هائی که در رسانه های گروهی داشتند در زمانی که شاه کشور را ترک کرده بود در سرنگون کرده و در سرنگونی دولت ضعيف و ورشکسته موثر واقع شوند. بنابراين ايران به يک کشور کومونيست مبدل می شد.

Nicholai Loverntiev who was the Russian ambassador in Iran in 1953, was instructed to do everything in his power to make sure that the anti- Shah coup by Mossadegh will be a success or else there would be no job for him in Russia.

(As in 1978/79 the Soviet Embassy was the center of the Islamist-Marxist revolution, snatched from them by Khomeini with Jimmy Carter's support)

As Mossadegh's coup was foiled, Nocholai Loverntiev thought that his only choice was to commit suicide.

نيکلای لورنتيف که در سال 1953 در ايران سفير بود، ماموريت داشت تا هرچه در قدرت دارد بکار بندد و خاطر جمع شود تا کودتای طراحی شده مصدق بر عليه شاه به نتيجه برسد و در غير اين صورت شغل ديگری برای او در روسيه وجود نخواهد داشت. چون کودتای مصدق شکست خورد، نيکلاز لورنتيف گمان کرد انتخاب ديگری ندارد جز اينکه دست به خودکشی بزند.

Now, remember that the basic reason that the Soviet Union was dissolved was financial bankruptcy.

The Soviet Union was strong socially, politically, and militarily.
The only reason that the central Soviet government gave up as the former Russian President Gorbachove said was: "WE CAN NO LONGER SUPPORT OUR PROVINCES, AND WE ARE FINANCIALLY BANKRUPT".

در اين هنگام، بايد بخاطر داشت که تنها دليلی که موجب سرنگونی اتحاد جماهير شوروی شد ورشکستی اقتصادی بود. جماهير شوروی به شدت وابسته به سوسياليسم، سياسيون و ارتش بود. تنها دليلی که باعث شد حکومت مرکزی روسيه دست بشويد اين بود که رئيس جمهور روسيه گرباچف گفت" « ما ديگر قادر به حمايت از ايالات خود نيستيم، و ما از نظر اقتصادی ورشکسته شده ايم»

If Tudeh had came to power in Iran, the Soviets would have reached the Persian Gulf oil in no time and it would have brought them tens of billions of dollars a year in oil profits.

The whole plan for the Soviets, as the late Shah said it many times, was to reach and take over the oil in the Persian gulf.

So if the Soviets had won in Iran through Tudeh party, they would have never gone bankrupt, and the Soviets would have stayed in power stronger than ever before, feeding their evil empire through the income from Iran's oil.

You, me and most of the civilized world would have been living in cold war conditions or under Communism. That is if the World War III would not have broken out as result of such changes in Iran in 1953.

اگر حزب توده در ايران به قدرت می رسيد، اتحاد جماهير شوروی درمدت بسيار کمی به آبهای گرم خليج پارس و نفت دسترسی پيدا ميکردو از محل فروش نفت بيليون ها دلار برای آنها سرمايه بدست می داد. تمام نقشه ای که از سوی شوروی کشيده شده بود؛ همانطور که شاه بارها درپيام های خود گفته بود، اين بود که به خليج پارس و نفت دسترسی پيدا کند. اگر روسيه از طريق حزب توده به ايران دست ميافت هرگز ورشکست نمی شد و اتحاد جماهير شوروی بر سرکار می ماند و قوی تر می شد وبيشتر از هميشه امپراتوری شيطانی خود را از طريق نفت ايران گسترده می کد. من و شما که در يک دنيای متمدن زندگی می کنيم در آن صورت در زير يک حکومت کومونيستی زندگی می کرديم. اين درصورتی بود که جنگ جهانی سوم به دنبال تغييرات در سال 1953 آغاز نشده بود.

This is what the late Shah was all about. He dedicated 37 years of his life fighting Communists so Iran would not fall in to their hands, so the oil could remain in the hands of Iranians and the world would stay free. God bless his soul, and damn Carter.

اين چيزی است که شاه هم معتقد بود. او 37 سال عمر شيرين خود را برای مبارزه با کومونيسم بسر برد تا ايران بدست آنها نيافتند، تا نفت در دستان ايرانيان و در اختيار جهان آزاد باقی بماند. روحش آمرزيده باد.

We must not forget the dedication and sacrifices of Iran's security and intelligence organisation (SAVAK) in this fight and God bless every devoted officer of that organisation who were determined to keep Iran a Communist free state.

Amongst them were the late General Hashemi who headed the 8th division of Savak (the anti-Soviet Dept) and Mr. Parviz Sabeti who headed the 2nd division (the domestic security Dept). The dedicated officers of Savak are amongst Iran's unsung heroes, they did so much to protect Iran from its enemies.

(On occasion over-zealously but fully supporting the interests of the nation and thye West)

نبايستی فداکاری و از خود گذشتگی ايران را در برقراری امنيت به مديريت سازمان امنيت (ساواک) را در اين مبارزه بی امان فراموش کنيم، خدا همه افسران آن سازمان را که مصمم بودند ايران را از گزند کومونيسم محفوظ دارند بيامرزد. در ميان آن ها ژنرال هاشمی که در راس اداره هشتم ساواک بود (ضد اتحاد شوروی) و آقای پرويز ثابتی که در راس اداره دوم بود (اداره امنيت داخلی) را می توان نام برد. افسران فداکار ساواک در ميان قهرمانان بی نام و فراموش شده ايران می مانند، آنها هرچه در قدرت داشتند برای حفظ ايران از دشمن کوشيدند.

Thanks to the popular counter coup of the Iranian people in August 17, 1953, and the continuation of the Pahlavis, the late Shah instigated many great reforms in such short time.

I don't know if this is a true story or not, but before the revolution I heard that during an interview with His Late Majesty in an answer to a reporter who asked "why don't you rule like the king of Sweden? the late Shah answered "when people of Iran can think like Swedish people, I will rule like the Swedish king".

This is so true. The Shah knew exactly what the psychology of Iranians was, how they think, and how much freedom and democracy they can handle. The Shah gave them exactly what was fit for them.

Absolute religious, economical, and social freedom like no where else in the world. But limited political freedom, so foreign powers cannot abuse them, and so the Iranians don't hang themselves with it, as they did in February 1979.

(Just the way Europe and the USA are hanging themselves with their handling of a Mohammaden attack according to democratic rules that are being used against them by a totally dictatorial political Islam).


سپاس به ضد کودتائی که از سوی مردم در 17 آگوست 1953 فراهم آمدو منجر به ادامه زندگی پهلوی ها شد، شاه در مدت کوتاهی بنيان گذار و مبتکر بسياری از اصلاحات و رفرم ها بود. من نميدانم اين داستان درست است يا نه، ولی پيش از انقلاب در يکی از گفتگو هابا اعيليحضرت شاهنشاه به خبرنگاری که پرسيده بود "چرا شما مثل پادشاه سوئد رفتار نمی کنيد" شاه پاسخ داده بود «هنگاميکه مردم ايران مثل مردم سوئد فکرکنند، همان موقعه است که من مثل پادشاه سوئد رفتار کنم» اين يک حقيقت است. شاه بدرستی می داند که روانشناسی مردم ايران چيست؛ چطور فکر می کنند و چگونه و چقدر آزادی و دموکراسی را می توانند تحمل کنند. شاه به آنها چيزی را داده بود که می توانستند خود را در قالب آن جای دهند. آزادی مذهب، اقتصاد، آزادی اجتماعی همانطور که در جاهای ديگر جهان بود، اما محدود به آزادی سياسی تا جائيکه قدرت های بيگانه نتوانند آنان را مورد هجوم قرار دهند و ايرانيان خود را با آن حلق آويز کنند، همانطور که در فرويه سال 1979 کردند.





A popular revolt by the people. The bazaris, government employees, officers of the army, the clergies as well as ordinary men & women, pour into the streets demanding Mossadegh's downfall and return of the young Shah.

رستاخير مردمی. بازاری، کارمندان دولت، افسران ارتش، مذهبيون و همچنين مردم عادی
زنان و مردان فقير در خيابان ها خواهان سرنگونی مصدق و بازگشت شاه هستند.



Mossadegh was arrested, found guilty of treason in a public court. The Shah pardoned him and his fellow conspirators. He spent the rest of his life free on the condition that he would never engage in such crimes against state.

In other countries and a different Head of State than the Shah, Mossadegh would have faced the death sentence or life behind bars.

مصدق دستگير شده و دردادگاه همگانی محکوم شد. شاه اوو ديگر توطئه گران همراهش را بخشيد.
او بقيه عمرش را آزاد زندگی کرد بشرط اينکه هرگز در يک چنين خيانتی بر ضد مردم شرکت نکند.
مصدق در کشور های ديگر با اعدام روبرو می شد ويا می بايست پشت ميله های زندان باشد.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

No comments: